اگرچه در آغاز تصور نمی شد این ویروس تازه وارد این اندازهها ماندگار شود و تبعات جهانی گستردهای داشته باشد اما توقف کوتاه مدت فرآیندهای فرهنگی می توانست این پیام را برای جامعه داشته باشد که می شود بدون برخی مولفه های فرهنگی هم زندگی کرد.
شیوع کرونا نوعی مناسک زدایی از زندگی اجتماعی انجام داده است به این صورت که ما در زندگی عادی ، خود به خود به آداب و مناسک همچون دست دادن عادت کرده ایم که فکر می کنیم اینها بدیهیات زندگی هستند و باید حتما آنها را به جا آورد.
اما نگرانیها از همه گیری ابتدایی حالا به ایستگاه چهارمین موج گسترش این ویروس نفسگیر رسیده و بیش از یک سال از آغاز اولین هشدار ها گذاشته
اما روی دیگر سکه ی این شرایط ناهمگون ، تعطیلی یک ساله آموزش در همه سطوح به شیوه قبل از کرونا است. همچنین بسیاری از مشاغل یا تغییر شیوه داده و یا به کلی برچیده شدند. دیگر سالن های شلوغ رستوران ها را در هیچ کدام از شهرهای کشور نمی بینیم و لابد بسیاری از کارکنان سالنهای پذیرایی تعدیل نیرو شده اند ؛ این تنها نمونه ای از مشاغل آسیب دیده است.
از طرفی مشاغل دیگری پدیدار شده و به شیوه تازهای تداوم یافته و گسترش پیدا کرده اند ، سامانههای فروش آنلاین خدمات غیرحضوری و سیار ، نمونه هایی از آن هستند.
کرونا علاوه بر مولفه های آموزشی و اقتصادی بر ابعادی از زندگی فرهنگی ما اثر گذاشته و آنها را تغییر داده و نوشته های مذهبی و آیینی جشن های عمومی و کنش های جمعی همه دستخوش این تحولات پیش آمده در اثر کرونا شده اند
پرسشی که ممکن است به ذهن ها خطور کند این است که آیا بعد از مهار کرونا همه چیز به حالت اول باز می گردد؟
نکته اساسی که تحلیل های ابتدایی در آغاز فراگیری این بیماری از آن تا حدودی غافل مانده بود این بود که فرهنگ پدیدهای پویاست که که همگام با تحولات اجتماعی تغییر کرده و مسیر تازهای را در پیش میگیرد.
کرونا به ما فهماند که بسیاری از کنش هایی که برای ما بدیهی انگاشته میشود در تداوم زندگی ما ضرورتی نداشته و بدون آنها نیز این مسیر قابل طی شدن است .
برای مثال فقط دست دادن را به عنوان یک کنش بینا فردی و اجتماعی متقابل و نمادین در نظر بگیرید که پیش از این امتناع از آن به معنای توهین بود اما حالا نبودن آن کنش در تعامل ها و بازدیدهای افراد با هم ، تقریباً پذیرفته شده است.
به نظر میرسد کرونا بهانه ای خواهد بود برای اینکه شیوه های تازه فرهنگی و پدیدار شود. در نتیجه کرونا مناسک اجتماعی را از بین نبرده و افراد را منزوی نکرده بلکه عاملی برای تحول در دنیای فرهنگی ما شده. آموزش، اقتصاد و فرهنگ پس از این، افق های تازه ای را تجربه خواهند کرد که شاید بی بازگشت باشد.
اما آنچه میتواند به راستی آسیب جدی برای حیات فرهنگ و جامعه ما به حساب می آید ، تحلیل سرمایههای اجتماعی است! که در سایه نابسامانیها سوء مدیریت ها و رفتارهای غیر آیندهنگری که از تصمیمات آنی نشأت گرفتهاند ، اتفاق می افتد و اندک اندک اعتماد اجتماعی را ذوب میکند و و فرو میبلعد.
بررسی مدلهای دیگر جوامع موفق در مدیریت بحران کرونا میتواند به ما نشان دهد که چطور مدیریت صحیح میتواند مایه افزایش سرمایه اجتماعی و پرکردن شکاف های قبلی شود و انسجام و پیوندهای قوی تر از قبل را در جامعه جایگزین کند.
مجید صادقی پژوهشگر اجتماعی